برزج

لغت نامه دهخدا

برزج. [ ب ُ زَ ] ( معرب ، اِ ) معرب پرزه.آنچه بر روی سقرلات و مانند آن بعد از پوشیدن به هم رسد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). و رجوع به پرزه شود.
برزج. [ ب ُ زَ ] ( ع اِ ) غریدن شیر. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

غریدن شیر .

دانشنامه عمومی

برزج به انگلیسی ( Barzej ) روستایی کوهستانی ، در دهستان باقران از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند، واقع در 29 کیلومتری جنوب شرقی بیرجند و واقع در استان خراسان جنوبی است ، که بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران ، جمعیت آن بالغ بر ۸۵ نفر ( ۲۶ خانوار ) بوده است. این روستا به سبب طبیعت سرسبز وخوش آب وهوای شهرت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب