خرد موی

لغت نامه دهخدا

خردموی. [ خ ُ ] ( ص مرکب ) که موی خرد دارد. ( از یادداشت بخط مؤلف ): اَجْرَد؛ اسب خردموی. ( تاج المصادر بیهقی ) :
سخت پای و ضَخْم ران و راست دست و گردسم
تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خردموی.منوچهری.

فرهنگ فارسی

آنکه موی خرد دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال تماس فال تماس فال جذب فال جذب