برت

لغت نامه دهخدا

برت. [ ب ُ ] ( اِ ) شکرطبرزد.( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شکر سفید. ( از اقرب الموارد ). || مرد دلیل ماهر. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
برت. [ ] ( مزید مؤخرامکنه ) چنانکه در اشنانبرت. ( یادداشت بخط مؤلف ).
برة. [ ب َرْ رَ ] ( ع ص ) مؤنث بَرّ. زن مهربان. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) فرمانبرداری ، اسم است بِرّ را. ( از منتهی الارب ).
برة. [ ب َرْ رَ ] ( اِخ ) نام عمه نبی صلی اﷲ علیه وآله و سلم. ( منتهی الارب ). || نام جایی که در آنجا قابیل هابیل را کشت. || نام چاه زمزم است ، و بدین معنی بدون الف و لام آید. || نام دو قریه است در یمامه ، بره علیا و بره سفلی. ( از منتهی الارب ) ( از مراصد ) ( از معجم البلدان ).
برة. [ ب ُ رَ ] ( ع مص ) اقامت نمودن. ( از منتهی الارب ). وَبْر. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به وبر شود.
برة. [ ب ُ رَ ] ( ع اِ ) هر نوع حلقه از قبیل النگو و گوشوار و خلخال. ج ، بُری ̍، بُرین ، بِرین ، بُرات. || حلقه مسین یا موئین که در بینی اشتر کنند و زمام در آن بندند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
برة. [ ب ُرْ رَ ] ( ع اِ ) واحد بُرّ. یک گندم. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به بُرّ شود.
برة. [ ب ُرْ رَ ] ( اِخ ) از اعلام است. و برةبن رآب ، که جحش بن رآب نیزگویند، پدر ام المؤمنین زینب است. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

چنانکه در اشنانبرت .

دانشنامه عمومی

برت (آلبوم). «بَرِت» ( به انگلیسی: Barrett ) آلبومی از هنرمند اهل بریتانیا سید برت است که در ۱۴ نوامبر ۱۹۷۰  ( ۱۹۷۰ - 11 - ۱۴ ) منتشر شد.
برت (مجارستان). برت ( به مجاری: Beret ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیه انچ واقع شده است. برت ۶٫۷۸ کیلومتر مربع مساحت و ۲۸۷ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم