لغت نامه دهخدا
تقی الدین. [ ت َ قی یُد دی ] ( اِخ ) مکنی به ابوالعباس. احمدبن الشیخ المحدث کمال الدین محمدبن محمدبن حسن التمیمی از معارف زمان خود بود. او راست : حاشیه بر مغنی. حاشیه بر شفا. شرح النقایه فی الفقه و جز اینها. وی در سال 872 هَ. ق. درگذشت و رجوع به حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره صص 218-220 شود.
تقی الدین. [ ت َ قی یُد دی ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالمومن الحصنی الحسینی مکنی به ابوبکر. از فقهای دمشق بود. به حصن که از قراء حوران است نسبت دارد او را تصانیف فراوان است از آن جمله : کفایة الاخیار. تخریج احادیث الاحیاء و تنبیه السالک علی مظان المهالک. وی در سال 829 در دمشق درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 153 ).
تقی الدین. [ ت َ قی یُد دی ] ( اِخ ) ابوبکر احمدبن شهبه دمشقی. رجوع به ابن شهبه شود.
تقی الدین. [ ت َ قی یُد دی ] ( اِخ ) عباس بن احمدبن عبیدالربعی. از دانشمندان است. وی در سنه 605 هَ. ق. در دنیسر متولد شد و در علم پزشکی و ادب بحد کمال رسید و از دنیسر به مصر رفت و سپس به شام بازگشت و در دمشق اقامت نمود و در بیمارستان الکبیر النوری در دمشق خدمت کرد و او را اشعار لطیفی است. رجوع به عیون الانباء ج 2 صص 267 - 272 شود.
تقی الدین. [ ت َ قی یُد دی ] ( اِخ ) عمربن شاهنشاه بن نجم الدین ایوب ، ملک مظفر. که برادرزاده صلاح الدین ایوبی و حاکم حلب در دوران جنگهای صلیبی بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 586 - 589 و قاموس الاعلام ترکی شود.
تقی الدین. [ ت َقی یُد دی ] ( اِخ ) محمدبن علی بن رقیق القشیری ، حافظ، مکنی به ابوالفتح. بسال 702 هَ. ق. در مصر درگذشت. صاحب حبیب السیر به نقل از تصحیح المصابیح آرد که تقی الدین را مصنفاتی است که مانند آنها تألیف کرده نشده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 260 شود.