باریابی

لغت نامه دهخدا

باریابی. [ رْ ]( حامص مرکب ) اذن دخول. ( ناظم الاطباء ). تشرف بحضور: پس از باریابی بمحل خدمت خود بازگشت. شرف حضور. ( دِمزن ). رجوع به بار یافتن.باریاب شدن. باریاب گشتن. باریابی حاصل کردن شود.

فرهنگ عمید

باریافتن، شرفیابی به حضور پادشاه.

دانشنامه آزاد فارسی

از مهم ترین و پایدارترین مراسم درباری رایج در ایران. در آغاز، برخی تشریفات آن برگرفته از مراسم درباری مصر و آشور بود و بعدها خود، سرمشق مراسم امپراتوری روم و اروپای قرون وسطا و دستگاه خلافت و دربار شاهان هند شد. در ایران باستان بار شاهی بخشی مهم از نظام حکومتی بود. از این رو، آموزش آداب و اصول مراسم باردادن، بخشی از برنامه تربیتی شاهزادگان بود. بار شاهی بر دو گونه صورت می گرفت: بار خاص که باریابی رجال و امیران کشور و سفیران کشورهای دیگر و یا مجلس بررسی مسایل حکومتی بود، و بار عام که مراسم باریابی مردم به حضور شاه و طرح شکایات آنان از مأموران ظالم و متخلف و درخواست جبران حقوق پامال شدۀ آنان بود. پادشاهی که فراخ بار بود، یعنی بسیار بار عام می داد، فرمانروایی عادل و آن که تنگ بار بود، یعنی به ندرت بار عام می داد، بیدادگر به شمار می رفت. مراسم باریابی تا این قرن همچنان در ایران برپا می شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم