خجل شدن

لغت نامه دهخدا

خجل شدن. [ خ َ ج ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) شرمسارشدن. سرافکنده شدن. خجلت کشیدن. شرمساری بردن. آزرم کردن. شرم زده شدن :
آن یهودی شد سیه روی و خجل
شد پشیمان زین سبب بیمار دل.مولوی.خجل شوند کنون دختران مصر چمن
که گل ز خار برآیدچو یوسف از زندان.سعدی.یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

شرمسار شدن سرافکنده شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم