تسلیمی

لغت نامه دهخدا

تسلیمی. [ ت َ ] ( اِخ ) از سادات آن دیار ( کاشان ) است. به غیر از این مطلع شعری از او مسموع نشد :
گویند بهاری شد و گل آمد و دی رفت
ما بی تو ندانیم که کی آمد و کی رفت.( آتشکده آذر چ شهیدی ص 248 ).

فرهنگ فارسی

از سادات آن دیار کاشان است . به غیر از این مطلع شعری از او مسموع نشد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم