بشو

لغت نامه دهخدا

بشو. [ ] ( اِخ ) ( چشمه ) از ناحیه تل خسروی کوه کیلویه نیم فرسنگ میانه جنوب و مشرق قریه کره است. الوار میگویند کیخسرو در این چشمه تن شویی کرده چنانچه در ناحیه تل خسروی گفته شد. ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

از ناحی. تل خسروی کوه کیلویه نیم فرسنگ میان. جنوب و مشرق قری. کره است . الوار میگویند کیخسرو در این چشمه تن شویی کرده چنانچه در ناحی. تل خسروی گفته شد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم