بازیاری

لغت نامه دهخدا

بازیاری. ( حامص مرکب ) بازداری. نگاهداری باز. قوشچی گری. || منسوب به بازیار و بازداری که پرورش باز را معنی میدهد. ( انساب سمعانی ).
بازیاری. ( اِخ ) دهی است از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس و در 5 هزارگزی باختر میناب و دو هزارگزی شمال راه فرعی میناب در جلگه واقع است. ناحیه ای گرمسیر و دارای 400 تن سکنه است ، آب آن از رودخانه تأمین میشود، محصول عمده آن خرما، مرکبات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. مزرعه شهمرادی جزءاین ده است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ). دو فرسخ میانه شمال و مغرب میناب است. ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

نگهداری باز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال ورق فال ورق فال عشق فال عشق فال حافظ فال حافظ