تصعر

لغت نامه دهخدا

تصعر. [ ت َ ص َع ْ ع ُ ] ( ع مص ) کژ کردن روی یا کژ کردن رخسار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کج کردن روی از خودپسندی. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تُصَعِّرْ: ازروی تکبر گردنت را کج نکن(کلمه صعر به معنای کج بودن گردن ، و کلمه تصعیر به معنای گرداندن گردن از نظرها از روی تکبر است ودر جمله"لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ ":روی خود را به کلی از مردم مگردان ، و از کسی که دارد با تو سخن میگوید از در توهین اعراض مکن)
ریشه کلمه:
صعر (۱ بار)
«تُصَعِّرْ» از مادّه «صَعْر» در اصل یک نوع بیماری است که به «شتر» دست می دهد و گردن خود را کج می کند.
میا به طرف راست یا چپ. در اقرب آمده «صَعَرَ وَجْهَهُ: مالَ اِلی اَحَدِ الشَّقَّیْنِ» راغب آن را میل گردن گفته. و گوید: تصعیر آن است که از روی تکبر گردن خویش بگرداند و بر روی شخص نگاه نکند. اهل لغت گفته‏اند: . یعنی روی خویش از خود شسندی از مردم مگردان (مردم را تحقیر مکن) و در زمین به تکبّر گام مزن. این لفظ فقط یک دفعه در کلام اللّه آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم