لغت نامه دهخدا
همان نیز ز ایرانیان هرکه بود
براندازه شان پایگه برفزود.فردوسی. || به حد اعتدال :
بزال آنگهی گفت تندی مکن
براندازه باید که رانی سخن.فردوسی.رجوع به اندازه شود.
- براندازه داشتن ؛ حد نگه داشتن. حد میانه را رعایت کردن : کافه مردم را بر ترتیب و تقریب و نواخت براندازه بداشت. ( تاریخ بیهقی ).