بجست

لغت نامه دهخدا

بجست. [ ب َ ج َ] ( اِ ) آواز هر چیزی. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). بانگ منعکس. ( ناظم الاطباء ). آواز هر چیز. و بخست هم نوشته اند. ( از برهان ). صوت. و رجوع به بخست شود.
بجسة. [ ب َس َ ] ( اِخ ) نام موضعی است یا چشمه ای به یمامه. ( ناظم الاطباء ). جایی است در یمامه. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

آواز هر چیزی بانگ منعکس .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم