لغت نامه دهخدا
شیش. ( اِ ) شوش. شوشه. شاخ تر و باریک درخت. ترکه. ( یادداشت مؤلف ).
شیش. ( ع اِ ) نوع پستی از خرما. ( ناظم الاطباء ). خرمایی کم حلاوت که هسته سخت نکند، و به قول ابوحنیفه آن فارسی است. ( یادداشت مؤلف ). شیشاء. شیص. شیصاء. خرمابن. کابوسک. ( مهذب الاسماء ). لغتی است در شیشاء و شیص و شیصاء. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). خرمای دانه سخت ناکرده. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شیش. ( اِخ ) ابن قیس بن جریح. ممدوح حطیئه شاعر است. ( یادداشت مؤلف ).