گزاره شدن

لغت نامه دهخدا

گزاره شدن. [ گ ُ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) عبره گشتن. عبور کردن :
بر آب جیحون پل بستن و گزاره شدن
بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان.فرخی.رجوع به گزاره کردن شود.

فرهنگ فارسی

گذشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال نخود فال نخود فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت