تاریک و تنگ

لغت نامه دهخدا

تاریک وتنگ. [ ک ُ ت َ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) تیره و سخت. تار و تنگ. تاریک و سخت. تیره و تار :
نباشد مرا زین سپس با تو جنگ
ببینی کنون روز تاریک و تنگ.فردوسی.رجوع به تار و تنگ شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) تار و تنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی فال درخت فال درخت