لغت نامه دهخدا
بلاط. [ ب ِ ] ( ع مص ) مصدر مُبالطة است در تمام معانی. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مبالطة شود.
بلاط. [ ب َ / ب ِ ] ( اِخ ) نام چند جایگاه است : دهی است در دمشق. ( منتهی الارب ). بیت البلاط؛ قریه ای است از قرای غوطه دمشق. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || قلعه ای است در اندلس. ( منتهی الارب ). بلاط عَوسَجه ؛ قلعه ای است در اندلس از اعمال شنتبریه. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || موضعی است در مدینه مابین مسجد نبوی و بازار که در آن سنگها گسترده اند. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || شهری بوده میان مرعش و انطاکیه که اکنون خراب است. ( منتهی الارب ) ( از مراصد ). شهری قدیمی بین مَرعَش و انطاکیه ، و نهراسود که از ثغور خارج میشود از میان آن می گذرد، و آن از اعمال حلب بشمار آید. ( از معجم البلدان ). || موضعی است در قسطنطنیه که سیف الدوله اسیران را در آنجا مقید می داشت. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). || دهی است در حلب. ( منتهی الارب ). || دارالحکومه پیلاطس است که باسنگ مرمر و غیره فرش شده بود. ( قاموس کتاب مقدس ).