اقتراع

لغت نامه دهخدا

اقتراع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) با یکدیگر قرعه زدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). قرعه زدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پشک انداختن. استهام. || برگزیدن. ( المصادر زوزنی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || آتش افروختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

قرعه زدن، قرعه کشیدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) قرعه کشیدن . توضیح در فارسی (استقراع ) مستعمل است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم