لغت نامه دهخدا
کفوی نداشت حضرت صدّیقه
گر می نبود حیدر کرارش.ناصرخسرو.همچنان در قهر جبّاران به تیغ ذوالفقار
هیچکس انباز و یار حیدر کرار نیست.ناصرخسرو.احمد مختار شمس و حیدر کرار نور.ناصرخسرو.پیغمبر بد شهر همه علم و بر آن شهر
شایسته دری بود و قوی حیدرکرار.ناصرخسرو.رجوع به علی بن ابیطالب شود.
حیدر کرار. [ ح َ دَ ک َرْ را ] ( اِخ ) دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان. در 5هزارگزی خاور راه شوسه آغاجاری به بهبهان. دارای 131 تن سکنه است. محصولاتش غلات ، پشم ولبنیات. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).