متقاربه

لغت نامه دهخدا

متقاربه. [ م ُ ت َ رِ ب َ ] ( ع ص ) مؤنث متقارب : و ازمنه متفاوته و متناسبه و حرکات متقاربه و متباعده و مراتب اوتار و مدارج و تراکیب اوزان و الحان نشان کرد. ( سندبادنامه ص 65 ). و رجوع به متقارب معنی اول شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث متقارب جمع : متقاربات .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال راز فال راز فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل