کشک انجیر

لغت نامه دهخدا

کشک انجیر. [ک ُ اَ ] ( اِ مرکب ) توپ کلان. ( از فرهنگ رشیدی ). || منجنیق که بدان دیوار قلعه اندازند و معنی ترکیبی آن سوراخ کننده کشک ( کوشک ) است :
نه منجنیق رسد بر سرش نه کشک انجیر.انوری.|| چوب گنده ای است مانند ستون که بر زمین فروبرند و سر آن چوب شکافته غلتکی در آن تعبیه کنند وریسمانی بر آن غلتک انداخته از آن شکاف بگذرانند و از یک سر آن ریسمان توبره پر از ریگ و سنگ بیاویزند و میان آن ستون قبضه واری نصب کنند تا کسی خواهد که مشق کمان کشیدن کند به دست چپ آن قبضه را و به دست راست سر دیگر آن ریسمان را به کشاکش آورد به هندی منجر و به شیرازی منجل گویند. ( از فرهنگ رشیدی ). کشکنجیر. رجوع به به کشکنجیر شود.

فرهنگ فارسی

توپ کلان . یا منجنیق که بدان دیوار قلعه اندازند و معنی ترکیبی آن سوراخ کننده کشک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی