هنر نمودن

لغت نامه دهخدا

هنر نمودن. [ هَُ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) هنر خود را نشان دادن. هنرنمایی کردن. || دلیری کردن و مهارت به خرج دادن :
ز سوی دگر گیو پرخاشخر
ز بازو نمودی به گردان هنر.فردوسی.به شمشیر هندی و رومی سپر
نمودند هر دو به بازو هنر.فردوسی.

فرهنگ فارسی

هنر خود را نشان دادن هنر نمایی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال تماس فال تماس فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت