لغت نامه دهخدا
چون به نیکیم شرمسار نکرد
به بدی چند شرمسار کند.خاقانی.خلقند شرمسار ز فریاد من که من
فریاد می کنم که مرا شرمسار کرد.خاقانی.خدایابه عزت که خوارم مکن
به ذل گنه شرمسارم مکن.سعدی ( بوستان ).مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس.سعدی ( بوستان ).