شوران

لغت نامه دهخدا

شوران. ( نف ، ق ) در حال شوریدن. صفت بیان حالت از شوریدن. شورنده. || شوراننده.( یادداشت مؤلف ). رجوع به شوریدن و شورانیدن شود.
شوران. [ شو /ش َ / شُو ] ( اِ ) گل کازیره و گل کافشه. ( ناظم الاطباء ). گل کازیره. ( منتهی الارب ). گل کاجیره. خشکدانه و گل آن. ( یادداشت مؤلف ). معصفر. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شَوَران شود. || جوانه های محوری در درختان مثمر گاهی مولد ساقه و برگ و گاهی مولد غنچه و گل میباشند و گاهی هم جوانه های مخلوط در آنها دیده میشود. ساقه های یک ساله این نباتات معمولاً رشد و نمو قابل ملاحظه می کند و طویل میگردد و در بین باغبانان شوران نامیده میشود. ( گیاهشناسی ثابتی ص 222 ).
شوران. [ ش َ وَ ] ( اِ )گل کازیره و گل کافشه. ( ناظم الاطباء ). گل کاجیره.
شوران. ( اِخ ) ( مرغزار... ) محلی ظاهراً از نواحی هرات وامیر قتلغشاه بعد از قتل امیر نوروز در هرات کوچ کرده و در اینجا فرودآمده است. ( تاریخ غازان ص 116 ).
شوران. ( اِخ ) قریه ای است در بلوک ورامین تهران. ( یادداشت مؤلف ).
شوران. ( اِخ ) محلی است ازآن ِ بنی یربوع در اود یا وادیی است در دیار سلیم و گویند کوهی است طرف چپ عقیق و کوه مزبورمشرف بر سد بلندی است ، چشمه های فراوان دارد که در آنها ماهی سیاهی به اندازه یک ذراع یافت می شود و آن ماهی پاکیزه ترین نوع ماهی است. ( از معجم البلدان ).
شوران. [ ش َ ] ( اِخ ) کوهی است نزدیک مدینه که آب باران بسیار دارد. ( منتهی الارب ).
شوران. [ ش َ ] ( اِخ ) حرة شوران ؛ یکی از سنگستانهای حجاز است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

گل کازیره گل کافشه گل کاجیره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت