جهل بسیط

لغت نامه دهخدا

جهل بسیط. [ ج َ ل ِ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ندانستن حقیقت چیزی مطلقاً. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

ندانستن حقیقت چیزی مطلقا

دانشنامه آزاد فارسی

جَهل بَسیط
(یعنی: نادانی یا نادانستن ساده) در دانش اخلاق، آن است که «نفس از فضیلت علم عاری باشد و بر لوح ذهن، دانشی نقش نبسته باشد و شخص بر این امر آگاه باشد. «آن کس که نداند و بداند که نداند»، دارای جهل بسیط است. جهل بسیط را از دو دیدگاه می توان نگریست: ۱. دیدگاه مثبت، که بر طبق آن، نه فقط جهل بسیط، نکوهیده نیست که پسندیده هم هست؛ چرا که انسان، در آغاز تولد و در دورۀ کودکی دارای جهل بسیط است و جهل بسیط، شرط آموختن و آموزاندن است. گذشته از آن، علم به نادانی، مقام سقراطی است و بزرگی سقراط در این بود که می دانست که نمی داند و به قول شاعر، «تا بدان جا رسید دانش من/که بدانم همی که نادانم»؛ ۲. دیدگاه منفی، که بر طبق آن، جهل بسیط، ازجملة رذایل و یکی از بیمارهای قوّة نظری است که از تفریط این قوّه بر می آید و درنگ کردن در مقام این جهل و خرسندشدن بدان، لاجرم موجب حرکت نکردن در طریق آموختن است و این امر، تباه ترین رذیلت محسوب می شود. به نظر علمای اخلاق (= طبیبان روحانی) راه علاج این بیماری آن است که جاهل (= گرفتار بیماری جهل) با تأمّل در حال حیوان و انسان دریابد که برتری انسان بر دیگر حیوانات، حاصل تفکر و تمییز و دانایی اوست. این دریافت موجب می شود تا گرفتار رذیلت نادانی، به آموختن روی آورد و به فضیلت دانایی آراسته شود.
نیز ← طب روحانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جهل بسیط به معنی جهل شخص آگاه به جهل خویش است.
جهل بسیط، مقابل جهل مرکب بوده و به این معنا است که انسان چیزی را نداند و متوجه جهل و نادانی خودش باشد، مانند این که نمی داند در کره مریخ موجود زنده ای هست یا نه و به این نا آگاهی خود علم دارد، در نتیجه، برای او یک جهل بیشتر نیست.
تقابل جهل بسیط و علم
جهل بسیط، ضد علم نیست، بلکه تقابل میان آن دو، تقابل ملکه و عدم ملکه است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال ای چینگ فال ای چینگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال قهوه فال قهوه