تیره رو

لغت نامه دهخدا

تیره رو. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) تیره رخ. تیره چهر. سیه روی. تیره روی :
زحل نحس و تیره روی نگر
کز بر مشتریش مستقر است.خاقانی.ز خورشید تا سایه موئی بود
که این روشن ، آن تیره روئی بود.نظامی.رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تیره رخ تیره چهر سیه روی تیره روی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم