تر داشتن

لغت نامه دهخدا

تر داشتن. [ ت َ ت َ ] ( مص مرکب ) تازه و آبدار کردن.
- تر داشتن زبان ؛ رطب اللسان :
تا زبان دارم زیبد که زبان
به ثنا گفتن او دارم تر.فرخی.روز و شب پیش همه خلق زبان
به ثنا گفتن او دارد تر.فرخی.فرخی ، زیبد و واجب بود و هست سزا
که همه سال بدین شکر زبان داری تر.فرخی.و رجوع به تر شود.

فرهنگ فارسی

تازه و آبدار کردن . تر داشتن زبان معادل رطب اللسان است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم