تاجداری

لغت نامه دهخدا

تاجداری. ( حامص مرکب ) تاجوری. پادشاهی. عمل تاجدار :
همچنین در تاجداری و جهانداری بپای
همچنین در ملک بخشی و جهانگیری بمان.فرخی.تا چو هدهد تاجداری بایدت در خلق دل
طوطی آسا طوق آتش کم نخواهی یافتن.خاقانی.ای مهر نگین تاجداری
خاتون سرای کامکاری.نظامی.گل چون رخ لیلی از عماری
بیرون زده سر بتاجداری.نظامی.

فرهنگ فارسی

۱- حالت و کیفیت تاجدار تاجوری . ۲- پادشاهی سلطنت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال عشقی فال عشقی فال ای چینگ فال ای چینگ