بینی کردن

لغت نامه دهخدا

بینی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از غرور و تکبر کردن. ( آنندراج از بهار عجم ) :
شکر کن غره مشو بینی مکن
گوش دار و هیچ خودبینی مکن
هر کسی کو از حسد بینی کند
خویشتن بی گوش و بی بینی کند.مولوی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم