برمنش

لغت نامه دهخدا

برمنش. [ ب َ م َ ن ِ ] ( ص مرکب )متکبر. بانخوت. معجب. ( یادداشت دهخدا ) :
چو برگشت ازو برمنش گشت و مست
چنان دان که هرگز نیاید بدست.فردوسی.بر آن چرب دستی رسیده بکام
یکی برمنش مردمانی بنام.فردوسی.

فرهنگ عمید

خودپسند، متکبر.

فرهنگ فارسی

خودپسند، متکبر
( صفت ) خود پسند متکبر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم