لغت نامه دهخدا
باسه. [ س س ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) نوعی سگ با پاهای کوتاه.
باسه. [ س ِ ] ( اِخ ) نام شهری در قسمتهای شمالی فرانسه در 24 هزارگزی شهر لیل که دارای قریب 3500 تن جمعیت است. شهری صنعتی و دارای کارخانه های نختابی و قندریزی است.
باسه. [ س ْ س َ ] ( اِخ ) شهر مکه معظمه زادهااﷲ شرفا و تعظیما. ( ناظم الاطباء ). باسة و البساسه از نامهای مکه شرفهااﷲ تعالی است. ( تاج العروس ). مکه معظمه و بَساسَه بمعنی باسه است. ( منتهی الارب ).