برسوله

لغت نامه دهخدا

برسوله. [ ب َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) قرصی باشد که در آن جوز و بسباس و بنگ و دیگر ادویه گرم کنند و بخورند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( برهان ) :
روح ما را عصا می صافی است
نه معاجین و بنگ و برسوله.نزاری قهستانی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

معجونی که با مغز گردو و داروهای مقوی تهیه می شود: روح ما را عصا می صافی ست / نه معاجین و بنگ و برسوله (نزاری: مجمع الفرس: برسوله ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)رسل (۵۱۳ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال ورق فال ورق فال عشق فال عشق فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی