لغت نامه دهخدا
باغ ملک. [ م َ ل ِ ] ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان باغ ملک و مرکز بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز است. این قصبه در طول جغرافیایی 49 درجه و 53 دقیقه و عرض 31 درجه و 32 دقیقه در 150 هزارگزی شمال خاوری اهواز بر کنار راه اتومبیل رو هفتگل به ایذه واقع است. موقعیت آن کوهستانی و هوای آن معتدل است و در حدود 700 تن سکنه دارد. آب مصرفی آنجا از رودخانه زرد و چشمه شیرین تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و حبوبات و میوه. و شغل مردمش زراعت و راهش اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفه زنگنه هستند. بخشداری جانکی گرمسیری در این قصبه است. معدن گچ و نمک دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
باغ ملک. [ م َ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهگیلوئیه شهرستان بهبهان که در 25 هزارگزی جنوب باختری لیده مرکز دهستان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 100 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پشم و خرما و لبنیات و شغل مردمش زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان قالیچه و جوال و گلیم بافی و راهش مالرو است. ساکنین آنجا از طایفه طیبی میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). خرابه های ساسانی قریه منجنیق نزدیک دهات باغ ملک واقع است. ( از جغرافیای غرب ایران ص 326 ).
باغ ملک. [ م َ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حشون بخش بافت شهرستان سیرجان که در 30 هزارگزی باختر بافت واقع است و 20 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).