لغت نامه دهخدا
جلفا. [ ج ُ ] ( اِخ ) قصبه مرکز بخش جلفا از شهرستان مرند واقع در 67هزارگزی شمال مرند در مسیر شوسه و راه آهن جلفا و تبریز. این ده در طول 45 درجه و 38 دقیقه و عرض 38 درجه و 56 دقیقه واقع و 820 گز از دریا ارتفاع دارد و 22 دقیقه با طهران اختلاف ساعت دارد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 802 تن. آب آن از قنات و رود ارس بوسیله موتور و محصول آن غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. این ده دارای مرزبانی درجه 1 و پست و تلگراف و تلفن و ژاندارمری و گمرک و خط آهن است. شوسه تبریز و قفقاز از این قصبه بوسیله پلی که محل پاسگاه ایران و شوروی است و بطول تقریبی 120 گز میباشد عبور میکند. یک مهمانخانه و ده باب دکان و دبستان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
جلفا. [ ج ُ ] ( اِخ ) قصبه بزرگی است از دهستان برزرد بخش حومه شهرستان اصفهان. این قصبه در جنوب زاینده رود و متصل بشهر است و یکی از محلات اصفهان محسوب می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ). عالم آرا دراین باره آرد: چون لشکر روم برای تصرف شهرهای ایران بسوی ایروان و نخجوان حرکت کرد، شاه عباس دستور داد مردم این شهرها را کوچانند تا از گزند دشمن در امان باشند. ازاین رو مردم نخجوان و ایروان بذمار و قراجه داغ کوچ کردند و مردم جولاء [ جلفا ] اگر چه بشهر خود علاقه تمام داشتند ناچار برای حفظ جان و مال خود بعراق رفتند و در اصفهان کنار زاینده رودمسکن گزیدند و بتدریج برای خود خانه ساختند و آنجا را جلفا نامیدند. اینک سه هزار خانوار در آنجا مسکن دارند. ( از عالم آرا عباسی چ امیرکبیر ج 2 ص 668 ).