دواتدار

لغت نامه دهخدا

دواتدار. [ دَ ] ( نف مرکب ) دوات دارنده. همان که در عرف حال آن را قلمدان بردار گویند. ( آنندراج ). حامل دوات. نگهدارنده دوات. || منشی. دبیر. آنکه دوات دارد و بکار برد و توسط آن نویسد. منصبی بوده در دربار پادشاهان قدیم ایران خاصه در دربار غزنویان. متصدی دوات و قلمدان سلطنتی. دواتی. داوی. دویت دار. ( از یادداشت مؤلف ) : رقعه بنمودم دواتدار را گفت بستان ، بستد و به امیرداد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 161 ). پیش بردم و دواتدار بستد و او بخواند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 644 ).
چو درّ و سحر به مشک سیه برآمیزی
دواتدار تو زیبد نبیره مشکان.امیرمعزی ( از آنندراج ).به پیش کاتب وحیش دواتدار خرد
به فرق حاجب بارش نثار بارخدا.خاقانی.رجوع به دواتی شود. فصل هفتم ، در بیان شغل مقرب الخاقان دواتدار مهرانگشتر آفتاب اثر، ارقام بیاضی و دفتری را واقعه نویسان طغرا می کشند، مشارالیه به مهر مهرآثار می دهد... و در مجلس عام در صف قورچیان یراق ، در پهلوی دواتدار قدیمی که دواتدار پروانه جات است ایستاده می شود. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 26 ). فصل هشتم ، در بیان شغل مقرب الخاقان دواتدار ارقام و احکام و پروانجات که عالیجاه منشی الممالک طغرا می کشد مهر دادن آن مختص دواتدار مذکور است... و جای او که می ایستد آن است که در صف قورچیان یراق ، در پهلوی قورچی صدق که مهردارمهر «شرف نفاذ» نیز بوده ایستاده می شد. ( تذکرة الملوک صص 26 - 27 ). دواتدار احکام مبلغ بیست وچهار تومان و.... مواجب و تیول و به شرح زیر رسوم داشته. ( تذکرة الملوک ص 57 ). دواتدار ارقام مبلغ چهل وسه تومان و یکهزار و کسری مواجب و تیول و به دستور دواتدار احکام رسوم داشته. ( تذکرة الملوک ص 58 ).
- دواتدار احکام ؛ دواتدار مهرانگشت آفتاب اثر. در سازمان اداری حکومت صفویه به کسی اطلاق می شده که مهر بیضی شکل پادشاه را در اختیار داشته و همواره ملازم و نزدیک خدمت سلطان بوده و در کمربند یاشال خود دوات ، و در داخل جبه خویش کاغذ مهیا داشته و مستعد تحریر فرامین شاه و مهر زدن بدانها بوده است. ( از سازمان اداری حکومت صفوی ص 119 ).
- دواتدار مهرانگشت آفتاب اثر ؛ دواتدار احکام. رجوع به ترکیب دواتدار احکام شود.
دواتدار. [ دَ ] ( اِخ ) محمدپاشا. یکی از سیاستمداران و رجال نامی و دانشمند و باکفایت عثمانی است که به نخست وزیری رسیده است. وفات وی به سال 1166 هَ. ق. در مصر اتفاق افتاد. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه دوات با خود دارد . ۲ - منشی دبیر .

دانشنامه آزاد فارسی

دَواتْدار
(یا: دواتی) منصبی در دربار پادشاهان قدیم ایران. این منصب به خصوص در دورۀ غزنویان ، متصدی دوات و قلمدان سلطنتی بود . در زمان سامانیان و غزنویان دواتداران از میان غلامان ، انتخاب می شدند و در دورۀ صفویه ، این گروه صاحب منصبانی دون بودند که مواجبشان بسیار نبود و در جلسات عمومی و بارهای عام در صف سپاهیان و اسلحه داران می ایستادند. دواتدار همواره نزدیک سلطان و آمادۀ خدمت بود و در کمربند یا شال خود، دوات و در داخل جُبّه ، کاغذ، به جهت نوشتن فرامین شاه داشت . صاحب این منصب را دواتدار مهر انگشتر (آفتاب اثر) و گاهی دواتدار احکام نیز می خواندند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال فرشتگان فال فرشتگان فال ای چینگ فال ای چینگ فال انبیا فال انبیا