سیلی زدن

لغت نامه دهخدا

سیلی زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پشت گردنی زدن کسی را. ( ناظم الاطباء ). وارد آوردن سیلی بر صورت شخصی. لطمه زدن. ( فرهنگ فارسی معین ). کشیده زدن. صفع :
آن یکی زد سیلئی مر زید را
حمله کرد او هم برای کید را.مولوی.از دست دیگری چه شکایت کند کسی
سیلی بدست خویش زند بر قفای خویش.سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) وارد آوردن سیلی بر صورت شخصی لطمه زدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم