لغت نامه دهخدا
خیرآباد. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در چهار هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 4 هزارگزی شوسه بستان آباد به تبریز. جمعیت آن 308 تن و آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
خیرآباد. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 8 هزارگزی جنوب آق کند و 14 هزارگزی شوسه میانه بزنجان. جمعیت آن 172 تن و آب آن از دو رشته چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
خیرآباد. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان علا بخش مرکزی شهرستان سمنان واقع در 3 هزارگزی جنوب سمنان و دو هزارگزی ایستگاه. 850 تن سکنه دارد. و راه آن فرعی و مزرعه نوکلاته جزء این دهکده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
خیرآباد. [ خ َ ] ( اِخ ) مزرعه ای است جزء دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در 12 هزارگزی خاور شاهرود کنار راه شوسه شاهرود به سبزوار. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
خیرآباد. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر، واقع در 62 هزارگزی شمال خاوری شهرملایر و 3 هزارگزی خاور راه اتومبیل روی جیحون آباد. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
خیرآباد. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 53 هزارگزی شمال خاوری کامیاران و 7 هزارگزی خاور امیرآباد جمعیت آن 224 تن و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
خیرآباد. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بالک شهرستان مریوان واقع در 16 هزارگزی جنوب خاوری دژشاهپور و7 هزارگزی جنوب راه اتومبیل روی سنندج به مریوان. جمعیت آن 150 تن و آب آن از رودخانه و چشمه و قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
خیرآباد.[ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 10 هزارگزی شمال باختری بیجار و 4 هزارگزی شمال شوسه بیجار به سنندج. جمعیت آن 140 تن و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).