تحمد

لغت نامه دهخدا

تحمد. [ ت َ ح َم ْ م ُ ] ( ع مص ) منت برنهادن. ( تاج المصادر بیهقی ). تمدح. ( زوزنی ). تمدح و منت نهادن. ( آنندراج ). تحمد بر کسی ؛ منت نهادن بر وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال زندگی فال زندگی استخاره کن استخاره کن فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی