حب القلت

لغت نامه دهخدا

حب القلت. [ ح َب ْ بُل ْ ق ُ ] ( ع اِ مرکب ) ماش هندی. ( ذخیره خوارزمشاهی ). صاحب مخزن الادویه گوید: حب القلت بضم قاف و سکون لام و تای مثناة فوقانیة معرب کلب ( ؟ ) هند است. حکیم علی در شرح قانون [ ابوعلی سینا ] ( گوید ) بهندی کلهنی نامند به ضم کاف فوقانیة ( ؟ )و خفای ها و سکون یا. و کلته نیز ( ؟ ) و قسمی را چکرک و قسمی را راپج به باء فارسی و جیم عربی و این قسم را کاسرالحجر نامند... دانه ایست سیاه مایل بزرقی ( ؟ ) و براق شبیه به تخم کتان و از آن بزرگتر مائل به تدویر و شیرین ، در حین خاییدن احداث حرارتی میکند و آنچه در بنگاله دیده شد نه چنان است بلکه دانه ایست اکثر سفید مایل بزردی بعضی مایل بسرخی و بعضی تیره مفرطح ، اندک طولانی بقدر دانه عدس و حلبه. و مغز آن دوپارچه و سفیدرنگ. گرم در سوم و خشک در دوم و گویند گرم در دوم و مایل به رطوبت است... بغایت مفتت حصاة گرده و مشهی طعام و رافع فواق و امراض چشم و مدرّ بول و حیض و ملین طبع و مجفف منی و بواسیر و مفتح سدّه سپرز و قولنج و بلغم و آشامیدن طبیخ آن به تنهایی و یا با ادویه مناسبه دیگر چون شش مثقال آنرا با شش مثقال تخم شلغم در هفتادوپنج مثقال آب جوش دهند بر آتش اخگر تا بیست وپنج مثقال آب بماند پس صاف کرده و دوازده مثقال و نیم آنرا صبح ناشتا نیم گرم و دوازده ونیم مثقال را شام نیز نیم گرم کرده بنوشند جهت تفتیت و اخراج سنگ گرده و مثانه مجرب است و ضماد آن جهت نیکوئی رنگ رخسار و رفع بواسیر نافع و مضر ریه و مصلح آن عسل. مقدار شربت آن یک درهم با آب برگ ترب برای تفتیت حصاة. چنانکه در سند سنگ تراشان آنرا کوبیده درآب جوشانیده بر سنگ میریزند نرم میشود و بآسانی بریده میگردد و اهل سند را عقیده آنست که چون بکوبند و بر سنگ بمالند سنگ را قابل قطع میگرداند - انتهی. صاحب ذخیره خوارزمشاهی گوید: داروها که قرحه پاک کند و برویاند... قرطاس محرق ، حب القلت. ودع محرق - انتهی. داود ضریر انطاکی گوید: حب القلت ، بالمثناةالفوقیة و هو بالنقر التی فی الجبال ، یجتمع فیها الماء یکون عندها هذا النبات و یسمی الماش الهندی و هو نبات فوق ذراع و یتکون به هذا الحب مفرقاً کبزر الکتان حجماً لکن الی استدارة ما، حاد، حِرّیف ، یؤخذ بالسرطان و هو حار یابس فی الثانیه و لم ار فی المنهاج تصریحاً ببرده و رطوبته کما قیل. قد جرب فی تفتیت الحصی و تجفیف البواسیر و اصلاح السدد و الطحال و تحسین اللون. یضر الرئة و یصلحه العسل و الهند تستعمله فی غالب امراضها. و قیل انها تضعه علی الاحجار فیسهل قطعها. و شربته الی درهم - انتهی. ابن البیطار گوید: حب القلت ، قال ابوالعباس النباتی ، بالتاء المنقوطة باثنتین من فوقها و اللام قبلها مفتوحة. هو ایضاً عند اهل العراق ماش هندی و هو اشبه شی بما عظم من الحبة السوداء المسماة بالبشمة الاّ انها اعظم منها و اشدّ بریقاً و لونها اسود الی الزرقة و احمر الی الدهمة. لون حبةالخرنوب طعمه حلو حارّ و هو مختبر عندهم لتفتیت حصاة المثانة. و اهل المواضع التی یکون فیها یدقونه و یضعونه علی الحجارة التی یریدون قطعها فتلین للقطع. ( لی ): قد رأیت هذا الحب المذکور بالصفة المذکورة بالقاهرة المحروسة مع بعض التجار ممن کان جلبه من الهند و هو غیر الدواء الذی ترجمه حنین فی المقالة الثالثة من کتاب دیسقوریدوس بالقلت کماستقف علیه حین یأتی ذکره فی حرف القاف. و صاحب تحفه گوید: بفارسی ماش هندی گویند دانه ایست سیاه مایل به ازرقی و براق شبیه به تخم کتان و از آن بزرگتر و مایل به تدویر و شیرین و در حین خاییدن احداث حرارتی میکند. گرم در دوم و خشک و گویندمایل به رطوبت است. بغایت مفتت حصاة گرده و رافع فواق و مدرّ بول و حیض و ملین طبع و مجفف منی و بواسیرو مفتح سده سپرز و ضماد او جهت نیکویی رخسار و رفعبواسیر نافع و مضر ریه و مصلحش عسل و قدر شربتش یک درهم است با آب ترب و اعتقاد اهل هند آنست که چون اورا کوبیده به سنگ بپالایند سنگ را قابل قطع میکند.

فرهنگ فارسی

ماش هندی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال عشقی فال عشقی