اقرار عزیز مصر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اقرار عزیز مصر (قرآن). عزیز مصر به برائت یوسف علیه السّلام و مقصر بودن همسر خود اعتراف ضمنی کرد.
واستبقا الباب وقدت قمیصه من دبر والفیا سیدها لدا الباب...(و هر دو به سوی در، دویدند (در حالی که همسر عزیز، یوسف را تعقیب می کرد)؛ و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، آقای آن زن را دم در یافتند! آن زن گفت: «کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟!») فلما رءا قمیصه قد من دبر قال انه من کیدکن ان کیدکن عظیم(هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن او (یوسف ) از پشت پاره شده، گفت: «این از مکر و حیله شما زنان است؛ که مکر و حیله شما زنان، عظیم است!) ... واستغفری لذنبک انک کنت من الخاطـین(یوسف از این موضوع، صرف نظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!») وقال نسوة فی المدینة امرات العزیز...((این جریان در شهر منعکس شد؛) گروهی از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش (غلامش ) را بسوی خود دعوت می کند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهی آشکاری می بینیم!»)
تفسیر مرتبط
عزیز مصر، داوری شاهد را که بسیار حساب شده بود پسندید، و در پیراهن یوسف خیره شد،" و هنگامی که دید پیراهنش از پشت سر پاره شده (مخصوصا با توجه به این معنی که تا آن روز دروغی از یوسف نشنیده بود) رو به همسرش کرد و گفت: این کار از مکر و فریب شما زنان است که مکر شما زنان، عظیم است" فَلَمَّا رَأی قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ . در این هنگام عزیز مصر از ترس اینکه، این ماجرای اسف انگیز برملا نشود، و آبروی او در سرزمین مصر، بر باد نرود، صلاح این دید که سر و ته قضیه را به هم آورده و بر آن سر پوش نهد، رو به یوسف کرد و گفت:" یوسف تو صرف نظر کن و دیگر از این ماجرا چیزی مگو" یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا. سپس رو به همسرش کرد و گفت:" تو هم از گناه خود استغفار کن که از خطاکاران بودی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم