دانشنامه اسلامی
یکی از بحث های مربوط به صناعت خطابه، توابع خطابه است. توابع خطابه سه نوع است: تزیین الفاظ، ترتیب اقوال و اخذ به وجوه.اخذ به وجوه یا دستاویز، مطالبی است که به خود گوینده و احوال وی و الفاظ و کیفیت آنها ارتباطی ندارد، اما گوینده، این مطالب را وسیله تعبیر از حالات خود و تاثیر در شنوندگان قرار می دهد. به کار گرفتن این روش ها چون از روی فن و حیله است، از آنها به نفاق و ریا نیز تعبیر می شود، اما مقصود این نیست که این مطالب، هیچ حقیقتی ندارند، (چنان که از الفاظ نفاق و ریا چنین معنایی توهم می شود). این روش، با فرض اینکه خارج از احوال گوینده و الفاظ است، با وجود این به یکی از این دو تعلّق دارد؛ پس آن را به دو نوع می توان تقسیم کرد:
قسم اول
آنچه درباره سخنان گوینده است: مقصود از آن، چگونگی ادای لفظ و کیفیت بیان مطلب است. خطیب موفق، کسی است که بتواند الفاظ و کلمات را با چنان صوت و زیر و بمی ادا کند که نشان دهد این سخنان از دل او برخاسته است، یا دست کم بتواند به این حالت تظاهر کند و نیز بتواند شنوندگان را با سخنان خود تحت تاثیر قرار دهد. همچنین باید بتواند الفاظ را با آهنگی بیان کند که مناسب باشد با حالت و وضعیتی که می خواهد به شنوندگان القا کند؛ مثلاً هنگام شدت و غضب، صدای خود را بلند کند و هنگام عطوفت با صدای آرام و ملایم سخن بگوید و متناسب با حالات و مقاصد، آهنگ سخن خود را تغییر دهد. این مسائل، ضابطه و قاعده مشخصی ندارد، بلکه این استعدادی خدادادی است که با تجربه و تمرین تقویت می شود.در هر حال، ادای الفاظ باید گویای حالات درونی خطیب باشد و یا اینکه بتواند مطلب را چنین وانمود کند و باید نشان دهنده حالاتی باشد که می خواهد به شنوندگان القا کند؛ مثلاً یک جمله را با لحن استفهامی و یا خبری، یا با حالت تعجب و… می توان بیان کرد.تفاوت این حالات را با تغییر لحن کلام می توان نشان داد.قدرت بیان مطلب با ادای حالات و کیفیات مختلف، از شرایط اصلی موفقیت گوینده است، زیرا خطیب می تواند به این وسیله با شنوندگان به تفاهم برسد و با آنان هم عقیده شود.
قسم دوم
آنچه درباره خطیب است: آشنایی شنوندگان با خطیب و نحوه ظاهرشدن او میان آنان از عوامل مؤثر در موفقیت اوست که به دو بخش قولی و فعلی تقسیم می شود:ا) امور مربوط به قول و گفتار، مثل: ستایش خود و آرای خود، خرده گیری بر خصم و روش او و ذکر آنچه باعث تحریک اعتماد و اعتقاد شنوندگان به وی می شود.ب) آنچه درباره کردار و عمل خطیب است؛ مانند:۱. رفتن بر بالای بلندی (زیرا دیدن خطیب باعث می شود تا سخن او بیشتر در دل شنوندگان و بینندگان اثر کند)؛۲. ادای سخنان خود به صورت پشت سر هم و پیوسته برای نگسستن رشته گفتار؛۳. ظاهر آراسته و لباس مناسب؛۴. استفاده مناسب از حرکات دست، چشم، سر، گردن و… برای القای هر چه بهتر مقصود به شنوندگان؛۵. استفاده از شعر و امثال و حِکَم برای رونق بخشیدن به خطابه.