دانشنامه اسلامی
در حدیث آمده است قال ابوجعفر : یا بنیّ، اعرف منازل الشیعة علی قدر روایتهم و درایتهم… فانّ المعرفة، هی الدّرایة للرّوایة. تحمّل حدیث و بازگو کردن آن، امری سهل و روان است؛ ولی فهم، سنجش و موازنه آن، عملی سخت و دشوار. گرچه روایت و درایت، هر دو ارجمند و گران است، و بدون روایت، درایت ممکن نیست، امّا هدف اصلی و مقصد اعلا، در درایت نهفته است.درایت، به سان روایت، قواعدی دارد که بدون رعایت آن، حدیث شناسی ـ بلکه دین شناسی ـ محقّق نمی گردد و عالمان و محدّثان بزرگ، در سلوک حدیثی خویش، بدین قواعد پایبند بوده اند.گرچه تمامی این قواعد و اصول مدوّن و مبوّب نیست، لیکن از لابه لای فقه الحدیث اندیشمندان دینی و برخورد آنان با روایت، قابل اصطیاد است.
معنای قاعده اجتهاد در فهم نصّ
در این گفتار، به اصطیاد یکی از این قواعد نظر داریم و آن، «اجتهاد در فهم نصوص» است.تدبّر و تعقّل در فهم حدیث، آن است که با در نظر داشتن حریم و حصار روایت، با آن از سر سادگی و بلاهت برخورد نشود. بلکه با این اعتقاد در فهم آن تلاش شود که: گویندگان حدیث، انسان هایی حکیم، دوراندیش، انسان شناس و آگاه به پیدا و پنهان هستی بوده اند.و نیز دانسته شود که مخاطب آنان، همه انسان ها در تمامی عصرها هستند و در میان اینان، فرزانگان، نابغه ها و… خواهند بود.به تعبیر دیگر، به خود اجازه ندهیم که متن دینی مسلّم الصدور و حدیث و روایت قطعی را در حصار اندیشه بسته خویش معنا کنیم؛ بلکه نصّ را دریایی ژرف از معارف و معانی بدانیم که انسان ها به اندازه ظرف وجودی و فکری خویش از آن بهره می جویند.به بیان دیگر، اجتهاد در فهم نصّ، آن است که تمامی امکانات معرفتی (از قبیل اطّلاعات، تجربه، دانش، رایزنی علمی، تعقّل و اندیشه ورزی) برای فهم نصّ به کار گرفته شود.اجتهاد در فهم نصّ، نقطه مقابل اجتهاد در برابر نصّ است. اوّلی، التزام به نصّ و در آن غور کردن است؛ و دومی، لاابالیگری در برخورد با نصّ، بغی فکری بر متن دینی، مقدّم داشتن رأی بر شرع و تجاوز از شریعت است. روشن است که کاربرد این قاعده درجایی است که نصّ قطعیّ الدّلاله در میان نباشد؛ وگرنه، اجتهاد در نصّ قطعیّ الدّلاله، به تأویل دین و بطلان شریعت خواهد انجامید.
تاسیس قاعده
تعبیر از این قاعده، نخستین بار در کتاب فقه الامام الصّادق (علیه السّلام) مطرح شد و شهید بزرگوار سیّد محمّد باقر صدر، در اهمیت و تجلیل از آن، مقاله ای با عنوان «فهم و تفسیر اجتماعی نصوص دینی در فقه جعفری» نگاشت. در این مقاله آمده است:به گمان قوی، این نخستین بار باشد که از یک فقیه اسلامی در مدرسه امام صادق (علیه السّلام)، نظریه ای گسترده تر درباره عنصر فهم اجتماعی نصوص دینی می خوانم که در آن با ژرف نگری و باریک بینی، میان «مفهوم لغوی و لفظی نص» با «مدلول اجتماعی» آن، تفاوت نهاده و حدود قانونی مدلول اجتماعی را روشن کرده است. اکنون، برای نخستین بار، ملاحظه می کنیم که عنصر فهم اجتماعی نصوص، به صورتی مستقل مطرح می شود و هنگامی که برخی از بخش های کتاب فقه الامام الصادق (علیه السّلام) را می خوانیم، می بینیم استاد بزرگ ما، شیخ محمدجواد مغنیه، در این تألیف خود، این موضوع را طرح کرده و با دست خویش، فقه جعفری را به شکلی زیبا ازنظر شیوه و تعبیر و بیان، آورده است.
نسبت قاعده با اجتهاد در برابر نص
...