ابن فهد

لغت نامه دهخدا

ابن فهد. [ اِ ن ُ ف َ ] ( اِخ ) ابوالثناء شهاب الدین محمودبن سلیمان. عالم و ادیب حلبی حنبلی. مولد او به دمشق به سال 644 هَ.ق. و وفات او هم بدانجا در 725 بوده است. چندی در مصر بوده و مدتی دیوان انشاء ملک ظاهر بیبرس داشته است. او راست : کتاب مقالةالعشاق.کتاب منازل الاحباب و منازه الالباب. کتاب حسن التوسل. کتاب اهنی المنائح فی اسنی المدائح. بعض قطعات اشعار نیز از او روایت شده است.
ابن فهد. [ اِ ن ُف َ ] ( اِخ ) جمال الدین ابوالعباس احمدبن محمدبن فهد اسدی حلی. فقیه شیعی. او در یکی از مدارس حِلّه تدریس میکرد و محقق ثانی علی بن عبدالعالی کرکی و ابن عشره و ابن طی شاگردان اویند. کتب ذیل از اوست : مهذب البارع در فقه. کتاب التحصین فی الاخلاق. عدةالداعی. الدرالنضید. رسالةالمحتاج. وفات در 841 هَ.ق. بوده است.
ابن فهد. [ اِ ن ُ ف َ ] ( اِخ ) عزالدین عبدالعزیزبن فهد مکی هاشمی ، متوفی 921 هَ.ق. اوراست : کتاب غایةالمرام باخبار سلطنة البلدالحرام.
ابن فهد. [ اِ ن ُ ف َ ] ( اِخ ) ابوبکر محمدبن قاسم بن فهد مالکی.
ابن فهد. [ اِ ن ُ ف َ ] ( اِخ ) محمدبن ابراهیم بن فهدبن حکیم الساجی. محدث. از شعبه روایت دارد.
ابن فهد. [ اِ ن ُ ف َ ] ( اِخ ) یحیی بن سعیدبن قیس بن فهد انصاری فهدی. از فقهای مدینه.
ابن فهد. [ اِ ن ُ ف َ ] ( اِخ ) محمدبن عزالدین عبدالعزیزبن فهد مکی هاشمی. متوفی 954هَ.ق. او راست : کتاب السلاح. العده فی فضائل جده.

فرهنگ فارسی

فقیه شیعی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابن فهد (ابهام زدایی). ابن فهد ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل بوده و یا در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خاندان ابن فهد، ام خاندانی بزرگ در مکه از فرزندان عبدالله بن محمد ابن عبدالله بن فهد • ابن فهد حلی، جمال الدین احمد بن شمس الدین محمد بن فهد حلی اسدی معروف به ابن فهد حلی، از فقیهان و محدّثان امامی
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشقی فال عشقی فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت