طلاطله

لغت نامه دهخدا

( طلاطلة ) طلاطلة. [ طُ طِ ل َ ] ( ع اِ ) بیماری سخت عاجزکن اطباء. || بلا. گویند: رماه ُ اﷲ بالطلاطة؛ ای الداء العضال. داهیه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). طلطلة. طلطل. ( منتهی الارب ). || گوشتپاره ای است در حلق یا در کرانه جای فروبردن لقمه و آن فروآمدن کام است که جهت آن طعام و شراب به سهولت فروبرده نشود. || بیماریی است در پشت خر که قطع کند آن را. طلاطل. || مرگ. ( منتهی الارب ).
طلاطلة. [ طُ طِ ل َ ] ( اِخ ) پدر مالک یکی از مستهزئان نبی صلی اﷲ علیه و سلم. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی