صاهل

لغت نامه دهخدا

صاهل. [ هَِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از صهیل ، شیهه اسب. || ( اصطلاح منطق ) فصل مقوم است نوع فرس را همچنان که ناطق فصل است مر انسان را و نابح کلب را و ناهق خر را. || شتر که دست و پا را بسیار بر زمین زند و بگزد و بانگ نکندبهیچ یکی ( کسی را نخواند ) از جهت عزت نفس خود در اندرون او بانگی باشد مانند بانگ باد. ( منتهی الارب ).
صاهل. [ هَِ ] ( ع ص ) روزی است از ایام عرب. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

روزی است از ایام عرب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال درخت فال درخت فال مکعب فال مکعب فال فنجان فال فنجان