زخم رسیده

لغت نامه دهخدا

زخم رسیده. [ زَ م ِ رَ / رِ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آماس و دملی که پخته شده و نزدیک آن باشدکه سر باز کند و پلیدی از آن بیرون رود. زخم نزدیک به التیام. رجوع به «رسیدن زخم » در ذیل «زخم » شود.
زخم رسیده. [ زَرَ / رِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) خسته گشته. زخمی شده. زخم یافته. مجروح. مصدوم. ضربت دیده : دست زخم رسیده بشمشیر یازید و طغانرا زخمی عظیم زد و خواست تا دیگر بار زخمی زند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 18 ). || آسیب دیده. زیان رسیده :
از معرکه چنین خرانی
شد زخم رسیده گلستانی.نظامی.رجوع به زخم رسیدن شود.

فرهنگ فارسی

آماس و دملی که پخته شده و نزدیک آن باشد که سر باز کند و پلیدی از آن بیرون رود زخم نزدیک به التیام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال انگلیسی فال انگلیسی فال لنورماند فال لنورماند فال ابجد فال ابجد