تکویر

لغت نامه دهخدا

تکویر. [ ت َ ] ( ع مص ) عمامه در سر بستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پیچیدن دستار بر سر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در هم پیچیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). درپیچیدن هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گرد کردن کالا و بستن آن. ( تاج المصادر بیهقی ). کالا بر هم نهادن. ( زوزنی ). بر هم نهادن کالا. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گرد کردن و فراهم آوردن رخت را و بستن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || انداختن ،یقال : طعنه فکوره ؛ ای القاه یا به نیزه زده انداختن. یقال : کورت الرجل ؛ اذا طعنته فالقیته مجتمعاً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بیوکندن ( بیفکندن ). ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || بر زمین افکندن در کشتی و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کندن. || رنگ گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به زور چیزی درآوردن. ( زوزنی ). || پوشانیدن. || فرو گرفتن. || زیادت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || درآوردن شب را در روزو روز را در شب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). قوله تعالی : یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل ؛ ای یغشی اللیل علی النهار و یغشی النهار علی اللیل او ینقص من احدهما و یزید علی الاخر. || قوله تعالی : اذا الشمس کورت ...؛ ای ذهب ضؤها... ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.
تکویر. [ ت َ ] ( اِخ ) سوره هشتادویکم از قرآن کریم. مکیه و آن بیست ونه آیت است پس ازانسان و پیش از انفطار و اول آن : اذا الشمس کورت.

فرهنگ عمید

هشتاد ویکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۹ آیه، کورت.

فرهنگ فارسی

سوره هشتاد و یکم از قر آن کریم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم