تقدر

لغت نامه دهخدا

تقدر. [ ت َ ق َدْ دُ ] ( ع مص ) ساخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آماده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به اندازه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). به اندازه شدن جامه بر کسی. ( از اقرب الموارد ). و در حدیث : کان یتقدر فی مرضه این انا الیوم ؛ ای یقدر ایام ازواجه فی الدو علیهن. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ساخته شدن آماده شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال لنورماند فال لنورماند