بومه

لغت نامه دهخدا

( بومة ) بومة. [ م َ ]( ع اِ ) جغد. بوم. مذکر و مؤنث در هر دو یکسان است.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). رجوع به بوم شود.
بومه. [ م َ ] ( اِ ) برق و آتشی که از سم اسب خیزد. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ).
بومه. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شش ده قره بلاغ است که در بخش مرکزی شهرستان فسا واقع است. و 366 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

تئوسوف و عارف آلمانی ( و. آلتزید نبرگ ۱۵۷۵ - ف. ۱۶۲۴ م . )
دهی از دهستان شش ده قره بلاغ است که در بخش مرکزی شهرستان فسا واقع است .

دانشنامه عمومی

بومه ( به فرانسوی: Beaumé ) یک کمون در فرانسه است که در ان ( ا - دو - فرانس ) واقع شده است.
بومه ۹٫۱۸ کیلومترمربع مساحت و ۹۷ نفر جمعیت دارد و ۲۱۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم