کورمال کورمال

لغت نامه دهخدا

کورمال کورمال. ( ق مرکب ) در تداول عامه ، بااحتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی حرکت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کورمال رفتن شود.

فرهنگ فارسی

با احتیاط دست مالیدن باطراف در تاریکی حرکت کردن : در آن شب تاریک کورمال کورمال بطرف پنجره رفتم .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم