کبودجامه شدن

لغت نامه دهخدا

کبودجامه شدن. [ ک َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) جامه به رنگ کبود پوشیدن. || مجازاً، سوکوار شدن. عزادار شدن :
گیتی سیاه خانه شداز ظلمت وجود
گردون کبودجامه شد از ماتم وفا.خاقانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش فال راز فال راز فال قهوه فال قهوه